– محدودیتهای و نقاط قوت پنج عامل:
حتی طرفداران جدی مدل پنج عاملی نیز آن را مدلی کامل و بی نقص برای توصیف شخصیت نمی دانند. روانشناسان متعددی از جمله آیزنگ، جان، رابینز و غیره کاستیهای این مدل را مورد بحث قرار داده اند (کریمی، 1382).
مک گری و کاستا (1999)، به اختصار در بیان این نظرات میگویند میان طرفداران مدل پنج عاملی اختلافاتی نظری در مورد بهترین شیوه تغییر این عوامل و مولفهها وجود دارد. بدون شک باید تفکیکهای اساسی در سطح مولفههای هر عامل انجام شود و شاید ابعاد بنیادی دیگری برای شخصیت یافت شود.
در برخی تحقیقات دیده شده اگر ضوابط سخت گیرانه و محافظه کارانه تری برای تحلیل عوامل بکار رود، تعداد عاملها از پنج عامل کنونی بیشتر میشود و ممکن است برخی صفات شخصیت تحت هیچ یک از این پنج عامل قرار نگیرند. از سوی دیگر برخی محققان در پی تقلیل این عامل در سطحی بنیادی تر، به دو عامل اصلی بودهاند (حق شناس، 1385).
همچنین عنوان شده که مطالعه شخصیت از طریق صفات، ممکن است رویکردی محدود کننده باشند و به نوعی از روانشناسی غریبه ها[1] منجر شود، بدین معنا که تنها اطلاعاتی را در مورد شخصیت در بر میگیرد که برای افراد غریبه بسیار بارز و قابل مشاهده است (راشد2، 2005).
موفقیت مدل پنج عاملی تا حدی معلول مبنای نظری استخراج اولیه آن است. این مدل بر پایه اندیشهها و یافتههای نظریه پردازی خاص یا گروهی از متخصصان بالینی شکل نگرفته است. بلکه مبنای ایجاد آن این اندیشه قدرتمند بود که مهمترین صفات شخصیتی را میتوان از طریق تحلیل تجربی (لغوی) زبان طبیعی، شناسایی نمود؛ « آن دسته از تفاوتهای فردی که بیشترین اهمیت را در مراودات افراد با یکدیگر را دارند و سرانجام در زبان آنها کدگذاری خواهند شد» (واتسون، 2005).
یک محدودیت در مورد اعتبار صوری مدل پنج عاملی این است که در توصیف کنونی، تاکید نسبتا بیشتری بر انواع بهنجار عملکرد شخصیت شده است به عنوان مثال، سوء عملکرد شدید در اختلال شخصیت مرزی را نمی توان تنها با اشاره صرف به روان آزرده خویی بیش از حد بالا به خوبی توصیف کرد (ویدیگر [2]، 2001).