اگه از مخاطبان سریالا و برنامه های سرویس نتفلیکس باشین یا مدت زیادی در یوتیوب چرخیده باشین میفهمید که آمریکا عاشق قاتلین سریالی و داستانای اوناس. علاوه بر اون، ۶۷٫۴۱ درصد قاتلین سریالی جهان در آمریکا بودن که رقم باور نکردنی ۲٫۷۰۰ مورد به ثبت رسیده رو شامل می شه.
ترکیب این دو عامل، عواقب غیرمنتظره ای داره، یعنی اینکه مشهورترین و ترسناک ترین قاتلین سریالی دیگه کشورها معمولاً در سایه همکاران آمریکایی خود قرار می گیرن. یکی از این افراد یه قاتا سریالی پاکستانی به نام جاوید اقباله که بر خلاف جنایات باورنکردنی که مرتکب شده بود توجه چندانی رو در رسانه ها و حتی اینترنت به خود جلب نکرد. دلیل هر چی که باشه، جاوید اقبال هیولایی بسیار بالاتر از خیلی از قاتلین سریالی آمریکا بود. در ادامه این مطلب داستان جاوید اقبال، مخوف ترین قاتل سریالی پاکستان رو در ۱۰ بخش بررسی می کنیم.

۱۰- گذشته

اطلاعات بسیار کمی در مورد زندگی قبل از جنایات جاوید اقبال هست، قاتل سریالی که تعداد قربانیان اون حتی تد باندی رو به هم به خجالت مجبور می کنه.
باور کلی بر اینه که اقبال در سال ۱۹۵۶ به دنیا اومده هر چند بعضی منابع این تاریخ رو سال ۱۹۶۱ عنوان می کنن. اون یکی از ۴ پسر و ششمین بچه خونده بود. پدرش، محمد علی موقال، تاجر و به شکل زیادی پولدار بود. در سال ۱۹۷۸، اقبال در کالج اسلامی محل زندگی اش قبول شده و در همون دوران تحصیل کار و کاسبی شخصی خود رو راه اندازی کرد.
پدر اقبال چندین ویلا داشت و اون کسب  و کار بازیافت فولاد خود رو در همین ویلاها انجام می داد. به غیر از این اطلاعات زیادی دیگری در مورد مردی که به یکی از مخوف ترین قاتلین سریالی تاریخ تبدیل شد در دست نیس.

۹- ۱۰۰ کودک

چیزی که باعث شد جاوید اقبال از دیگر قاتلین سریالی جدا باشه فقط این نبود که ایشون جنایات خود رو در پاکستان، کشوری که تعداد قاتلین سریالی در اون بسیار کمه، مرتکب شده بود بلکه تعداد و غیرمعمول بودن قربانیان اون بود که توجه بسیاری رو جلب کرد.
جاوید اقبال ۱۰۰ کودک رو به قتل رساند، ه یکی کمتر و نه یکی بیشتر و واسه این تعداد هم دلیل خاص خود رو داشت. اقبال بعدا و پس از دستگیری در بازجوییا و مصاحبه های خود با غرور اعلام می کرد که می تونست ۵۰۰ بچه و حتی بیشتر رو به قتل برسونه اما در عدد ۱۰۰ متوقف شد چون به خودش قول داده بود که دقیقاَ ۱۰۰ کودک رو بکشه و میخواس که به قولی که به خود داده بود وفادار بمونه. وقتی که این قاتل سریالی دیوونه به عدد ۱۰۰ رسید دست از کشتارهایش برداشت که نشون از خونسردی، بی تفاوتی و حسابگر بودن شخصیت اقبال داشت.

۸- اتهامات

همه سرنخا اونجا بود اما ً کسی به اونا توجهی نداشت. بعد از بالا گرفتن کار و کاسبی اقبال، شایعات و اتهامات در مورد تجاوز، لواط و دیگه جنایات جنسی متوجه اقبال شد اما ایشون در تموم این مدت تونست از دستگیری و زندان فرار کنه.
اون در سایه های جامعه پاکستان ترسناک ترین جنایات جنسی رو مرتکب می شد، درست همانجایی که مقامات پلیس پاکستان تمرکز داشتن. در آخر یکی از اتهامات گریبانگیر اقبال شده و به مدت طولانی به اتهام تجاوز ایشون رو به پشت میله های زندان فرستاد هر چند اون از بی گناهی اش در این ماجرا می گفت.

۷- فانتزیا

جاوید اقبال بعدا معلوم کرد که مدتا بوده در مورد قتل رویردازی می کرده، از همون دوران کودکی. با این وجود ایشون پس از آزادی از زندان شدیدا درگیر فکرا آدمکشی شد.
مادرش در دوران حبس اون درگذشته و جاوید فکر می کرد که به وسیله پلیس در حق اون ظلم شده.
جاوید و مادرش شدیدا به همدیگه نزدیک و وابسته بودن و مرگ مادر، جاوید رو در راه خشم و عصبانیت از دنیا قرار داده و اون بدترین راه ها رو واسه نشون دادن خشم خود انتخاب کرد.
مطمئنیم که از این زمان به بعد جاوید اقبال کشتن دقیقاً ۱۰۰ کودک رو مهم ترین تمرکز زندگی خود قرار داد. اون بعدا گفت که می خواسته «صد مادر زاری کنن».

۶- نقشه دقیق

بعد بعد از یه مدت اعلام می کرد که مقداری از پول هاش دزدیده شده و جیب همه کودکان حاضر در سالن رو می گشت. بعد کودکی که پولا رو ورداشته بود به اتاق پشتی می بره و به اون تجاوز می کرد.
ً در بعضی از موارد اون احساس بدی نسبت به این کار داشته و در مواردی به قربانیان خود اجازه می داد اونجا رو ترک کنن و حتی پولا رو به اونا پس می داد. در موارد دیگه اونا رو به ویلایش برده و در اونجا خفه می کرد.
اونم اینکه در خیابونای لاهور چرخ می زد و پسران فقیزی که از خونواده هاشون فرار می کردن رو شکار می کرد.

۵- نامه

در برهه ای از دسامبر ۱۹۹۹، جاوید اقبال تصمیم میگیره نامه ای نوشته و توضیح جنایت هاش رو با جزییات کامل در اون درج کنه و اونو واسه اداره پلیس و یه روزنامه محلی بفرسته. اون جزییات تموم جنایاتی که انجام داده بود رو ثبت کرده بود، درست مانند همون کاری که خیلی از قاتلین سریالی واسه یه جور مرور تجربیاتشون انجام میدن.
حتی این تصمیم ً یهویی هم در کمال خونسردی و محاسبه گرانه گرفته شده بود چون تعداد قتلای اقبال همونطور که به خود قول داده بود رو به ۱۰۰ مورد رسونده و دیگه احتیاجی به افزایش این تعداد یا مخفی کردن جنایاتش نمی دید. اون آماده شده بود که خودشو گیر بندازه. اون تلاش نکرد هویت خود رو مخفی کنه بلکه یه اعتراف کامل و علنی رو انتخاب کرد و همه جنایاتیش رو بردوش گرفت. بدنبال دریافت این نامه عملیات پلیس واسه شکار جاوید اقبال شروع گردید اما اون خود رو در ۳۰ دسامبر در دفتر روزنامه Daily Jang تسلیم نیروهای پلیس کرد.

این مطلب را هم از دست ندهید :   چه وسایلی را هرگز نباید با دیگران شریک شویم؟

۴- دادگاه

دادگاهی که چند ماه بعد از دستگیری انجام شد بسیاری رو غافلگیر و حتی بالاتر از اون، حیرت زده ساخت. جاوید اقبال خیلی روشن و با جزییات به جنایتاش اعتراف می کرد اما وقتی که زمان روبرو شدن اون با مردم در دادگاه فرا رسید، اعترافاتش رو پس گرفته و اعلام بی گناهی کرد.
اون اعلام کرد که دخالتی در ۱۰۰ مرگی که در نامه اش عنوان کرده نداشته. اون به توضیحاتی عجیب و غریب در مورد دلیل اعتراف دروغین خود دست زده و ادعا کرد که نامه رو به عنوان ترکیبی از هنر و بیانیه سیاسی نوشته و در اون از داستان کودکان گمشده و فراری که تقریباً تموم قربانیان اقبال از اونا بودن استفاده کرده. جایگاه اجتماعی معمولی و ساده اقبال و نامعلوم بودن اون باعث فرارش از قانون در این مدت طولانی شده بود. در دادگاه مدارک تصویری و خاطرات ۳۲ صفحه ای که اون از قتل هاش در اون نوشته بود ارائه شد.
اینجوری سرنوشت جاوید اقبال به مقدار زیادی بسته شد.

۳- باقیمونده اجساد

یادداشتا دقیق اقبال در مورد هر کدوم  از جنایت هاش در طول دادگاه به عنوان مدرک استفاده شد که در اونا روند قتل یدونه یدونه پسربچها و سرنوشت اجساد اونا به شکل بسیار دقیقی توضیح داده شده بود. اون توصیفات دقیقی از چگونگی استفاده خود از خمرهای پر از اسید هیدروکلریک (همون مایع اسیدی که جفری دامر هم واسه هدفی مشابه به کار گرفت) واسه حل کردن اجساد قربانیان در توضیح قتل هاش آورده بود. علاوه بر این دو خمره واسه اقبال هم که هنوز بقایای اجساد قربانیان اقبال در اونا قرار داشت به وسیله پلیس پیدا شده و این کشف مهر تایید دیگری بر گناهکار بودن جاوید اقبال بود. بعدا از اسید هیدروکلریک واسه یه هدف شیطانی دیگه استفاده شد و اون اینکه قاتل سریالی پاکستانی به سرنوشت قربانیان خود دچار شه.

۲- همدستان جاوید اقبال

با احتمال خیلی کم پیش میاد که قاتلین سریالی از همدست واسه جنایات خود استفاده کنن اما این موضوع در مورد جاوید اقبال صحت داشت که نه یه بلکه ۳ همدست رو در جنایاتش شریک کرده بود. مغز متفکر یکی از ترسناک ترین قتلای سریالی این همه جنایت ترسناک رو به تنهایی انجام نداده بود. البته اون از استخدام مردان بالغ واسه این کار دوری کرد چون هول و ترس دارین اینجور مردانی اونو لو بدن به خاطر همین به سراغ آدمایی رفت که تحت تاثیر شیطانی اون قرار بگیرن. اون اینجور شرایطی رو در گروهی از پسران فراری یافت که با قربانیانش فرق داشتن. ساجد احمد تنها ۱۷ سال سن داشت اما همدست اصلی اقبال در جنایاتش بود. دو نفر دیگه هم به جرم همدستی با اقبال به دادگاه کشانده شدن. محمد ندیم ۱۵ ساله در ۱۳ قتل گناهکار شناخته شده و واسه هر قتل به ۱۴ سال زندان محکوم شد که در کل به ۱۸۲ سال بالغ می شد.
محمد صابر هم که هنگام برگزاری دادگاه تنها ۱۳ سال داشت هم در کل به ۶۳ سال زندان محکوم گردید.

۱- محکومیت

جاوید اقبال هم مانند همدستانش گناهکار شناخته شده و خیلی زود حکم اعدام اون صادر شد.
براساس قانون شریعت اسلامی، قاضی حکم داد که جاوید هم باید به همون شکلی که قربانیانش رو کشته مجازات شه، به شکلی بسیار ترسناک که بسیاری می گن اقبال سزاوار اون بوده.
مقرر شد که جاوید اقبال با همون زنجیری که قربانیانش رو با اون خفه می کرد اعدام شه.
بدنش باید به ۱۰۰ تیکه تقسیم می شد، یه قطعه واسه هر قربونی، و بعد در مقابل چشم والدین قربانیان در خمره ای از اسید هیدروکلریک گذاشته شه.
اما این سرنوشتی بود که جاوید اقبال هیچ وقت فرصت تجربه اونو پیدا نکرد. در ۸ اکتبر ۲۰۰۱، جاوید اقبال و همدستش ساجد احمد که در سلولای مجاور به سر برده و انتظار اجرای حکمشان رو می کشیدن با هم دست به خودکشی زدن. جنازه این دو در حالی که خود رو با به کار گیری ملافهای تختشون حلق آویز کرده بودن صبح زود در سلول هاشون پیدا شد.
هیچ وقت مشخص نشد که این دو واقعاً خودکشی کرده یا نگهبانان زندان به خاطر جنایات ترسناک این دو اونا رو کشته بودن. ساجد و اقبال موقع مرگ به ترتیب ۲۰ و ۴۰ سال سن داشتن.